*بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمیشود*
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود*
*دیده عقل مستِ تو چرخه چرخ پستِ تو*
*گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمیشود *
*جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند*
*عقل خروش میکند بی تو بسر نمیشود*
*خَمر من و خمار من باغ من و بهار من*
* خواب من و قرار من بی تو بسر نمیشود*
*جاه و جلال من تویی مُلکت و مال من تویی*
*آب زلال من تویی بی تو بسر نمیشود*
*گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی *
*آنِ منی کجا روی بی تو بسر نمیشود*
*دل بنهند بَرکَنی توبه کنند بشکنی *
*این همه خود تو میکنی بی تو بسر نمیشود*
*بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زِبَر شدی*
* باغ ارم سقر شدی بی تو بسر نمیشود*
*خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای*
*وز همهام گسستهای بی تو بسر نمیشود